برای پدرام کوچولوی عزیزم ، فرشته ای که به موازات ِ قدش بالهای پاکی و مهربانی اش وسیع تر می شود ....
کودکی را کودکی کن نازنینم ...
کاشکی من جز به شادی در رخت هرگز نبینم ...
بارها روی چو ماهت دیدم و باز از سر ِ نو ...
زندگی را ، راستی را در دو چشمان ِ تو دیدم ...
کودکی را کودکی کن ، کودک ِ من ...
نیک فارغ باش از این روزگار ، از نخوت ِ تن ...
کودک ِ من ، کودکی را زندگی کن ...
زندگی را کودکی کن شاد و بی غم ...
دست در دستش بنه چون دوست کم کم ...
زندگی را در عروج ِ تاب پیدا کن عزیزم ...
زندگی را در شبی ، در دیدن ِ مهتاب پیدا کن عزیزم ...
چونکه قدی راست کردی همچو سرو اندر گذشت ِ روزگاران ...
باز هم تو زندگی را در همان صدق و صفای ناب پیدا کن عزیزم ...
الهام عزیز لبخند بهانه ای است برای زنده بودن زندگی ات سرشار از این بهانه
[ماچ][گل]